وب نوشته های شخصی بهزاد خزاما

حرفهای غیر رسمی بهزاد خزاما

بایگانی برای دسته بندی حرف دل

آخرین وضعیت

مدت ننوشتن مطلب اینقدر طولانی شد که دیگه شرمنده وبلاگم شدم و گفتم هر چی شده باید جور کنم وبنویسم!

خوب تو این مدت اتفاقات خوبش بیشتر از بد بوده..

مثلا اینکه ماشین (منظور همون خودرو) خریدم…گرچه واقعا رانندگی با این حواس پرت و اعصاب خراب و حوصله کم سخته ولی گاهی هم جالبه برام…خصوصا اینکه دوتا خرک و جک و کلی ابزار خریدم و هر وقت فرصتی میشه به هر بهانه که شده نصف دل و رودشو باز میکنم میریزم بیرون….فرصتی هم شده تا روی شبکه های CAN و VAN کار کنم و انشالله طی ماههای آینده یکی دو تا طرح براش دارم مانند سیستم دزدگیر و نمایشگر شبکه VAN …

دو تاطرح نصفه نیمه دیگه رو هم شروع کردم که البته هنوز کامل نشده و در حال انجامش هستم.. یکی ادامه همون سیستم POS تحت شبکه هست و یکی هم برای اولین بار در ایران و اولین پروژه شخصی ساخت VOIP در دنیا هست (البته من تا جائی که سرچ کردم نبود)..امیدوارم هر دو تا قبل از عید نوروز تموم بشن…

این هم عکس طراحی نسخه جدید POS هست با نمایشکر ۳٫۲ اینچ و WIFI و تاچ اسکرین و باقی امکانات نسخه قبلی…

گزارش کار!

زندگی من از زمانی که یادمه مثله یه سیگنال مربعی بوده که duty cycle مشخصی نداشته . روزها میگذره و من هیچ عملکردی در جهت خاصی ندارم فقط کارهای روزمره رو انجام میدم (همون رو هم شاید انجام ندم) و کاملا به سیکل صفر برم و ناگهان از یک لحظه نامعلوم به سطح اوج بپرم و شروع به فعالیت کنم و باز روزها کارهای متفاوتی رو انجام بدم شبها دیر بخوابم و روزها گیج مطالبی باشم که از ذهنم میگذره ….

توی تعطیلات آخر ماه رمضان چند روزی تصمیم به سفر گرفتم . چند سالی بود که دوست داشتم یکبار دیگه با دل سیر تبریز رو ببینم (توضیح اینکه در دوران آموزشی سربازی توی تبریز بودم و همیشه دوست داشتم یکبار دیگه برم تبریز) . خلاصه راهی شدم و رفتم تبریز . جای همگی خالی.. تبریز شهر بسیار تمیز با مردمی بسیار مهربان و مهمان دوست هست که نقاط دیدنی زیادی هم داره اصولا حتی فضای خود شهر هم جالب و دیدنی هست . مردمش , رنگارنگی لباسها و پوشش مردم , تمیزی خیابونها و صد البته غذا و خوردنیهاش که بسیار به من مزه میداد این قسمتش…بازم جای شما خالی تمام جاهائی که برام خاطره بود رو رفتم. کافی نتی که بعضی جمعه ها که مرخصی داشتم چند ساعتی اونجا میشستم . دکه تلفنی که تلفن میزدم . بناب کبابی که کباب میخوردم و ائل گلی که نشده بود اون زمان برم رو هم رفتم و دیدم . موزه ها و فروشگاههای سنتی رو هم دیدم و جای شما باز هم خالی روستای توریستی کندوان رو هم دیدم , جای جالبی بود گرچه اینقدر دستکاری شده بود که آدم حسرت میخورد کاش قبلا که هنوز بافتش کاملا بکر بوده هم اونجارو میدیده.

تو فکرم مثل سابق یه گالری عکس برای سایت بسازم و برخی عکسهام رو اونجا بزارم…اما بعد از تبریز بعد از مدتها که دوست داشتم روی RTOS کار کنم فرصتی شد تا یه چند روزی رو بطور ۱۰۰ درصد وقتم رو روی این مورد بزارم و چند نمونه از اونها رو تست کنم شاید حدود ۶ یا ۷ نوع RTOS رو ازمایش کردم از لحاظ سرعت و …. جالب بودن ولی به نظرم زیاد برای کارهای سریع مناسب نبودن مثلا سرعت سویچ بین تسکها به زحمت به حدود چند کیلوهرتز میرسید. اما به هر حال خیلی میتونست جالب و کاربردی باشه قصدم این بود که برخی از طرح های گذشته رو تکمیل و تصحیح و با نیاز امروز بازار و جامعه هماهنگ کنم مثلا طرح دستگاه کالر آی دی یا دستگاه جی اس ام مودم رو … و در نهایت بعد از حدود سه یا چهار روز به این نتیجه رسیدم که RTOS برای کالر ای دی مناسب نیست(به همون دلیل سرعت مطمئنه کم سویچ بیت تسکها) و باید راه دیگه ای رو برای رسیدن به سیستم مورد نظرم پیش بگیرم…در نهایت بعد از حدود دو هفته نمونه اولیه کالر ای دی جدید آماده شد و همینطور نمونه جدید جی اس ام مودم …

 

امنیت جامعه بسیار تاسف بار شده

مدتی از قتل مرحوم روح الله داداشی میگذره و تقریبا هر یکی دو روز نتیجه کار رو بررسی میکنم . متاسفانه وضعیت امنیت کشور بسیار پائین اومده و من دلیلش رو در مشکلات اقتصادی در درجه اول و مشکلات فرهنگی که شاید اونهم تا حد زیادی به مسائل اقتصادی مربوط باشه میدونم . دلایل زیادی از بحثهای قانون ضعیف گرفته تا مسئولینی که تنها به فکر خاموش کردن و سرد کردن مشکلات هستند روز به روز به شدت این مشکلات اضافه میکنه .
چند روز پیش توی تاکسی سرویس راننده میگفت به خودم چاقو زند و شکایت کردم رای دادگاه شده اینکه برو خودت پیداشون کن و بیارشون تا دادگاهیشون کنیم بینیم مشکلتون چی بوده! میگفت نفری رو که بهم چاقو زده پیدا کردم دادگاه ازش سند گرفته و آزادش کرده گفته باید بری همشون رو همزمان بیاری دادگاه!حالا هر وقت از کنارم رد میشه پوزخندی میزنه و رد میشه…
هر از گاهی که یک مسئله رسانه ای میشه چند تا مسئول که پاشون گیره جلو میان و شروع به آروم کردن مردم میکنن که چیزی نشده و همه چی تحت کنترله و …
البته چیزی که من از کنترل میدونم خیلی با این کنترلی که توی جامعه میبینم فرق داره.
امیدوارم که به فرهنگ اصیل خودموم برگردیم . امیدوارم مسئولین بجای مهر روی پیشانی عرق روی پیشانی داشته باشند…

یه بار دیگه یه وبلاگ ساختم

طوری که یادم میاد دو سه باری وبلاگ ساختم توی جاهائی مثل پرسین بلاگ یا جاهای دیگه که الان حتی اسمشون هم یادم نیست . بعضی چیزها هست که دوست دارم گاهی بگم یا بنویسم. شاید یه وبلاگ میتونه محل خوبی براش باشه . اینبار وردپرس رو روی سایت نصب کردم تا شاید اینبار یه روش جدید محرکی باشه برای نوشتن و خالی شدن…